اشعث بن قیس کندی
اشعث بن قیس كندی \ašʾas-e-bn-e qe(a)ys-e kendī\، ابومحمد (د ح 40 یا 41 ق / 660 یا 661 م)، از مردان مشهور در تاریخ نیمۀ نخست سدۀ 1 ق. وی بهعنوان بزرگ قبیلۀ پرنفوذ كنده، از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری حوادث نقش عمده داشت و میتوان گفت كه حضور او در پارهای مواقع خود حادثهساز بود. ملكداری و فرمانروایی در خاندان او سابقهای دراز داشت.
اشعث در حضرموت چشم به جهان گشود. از زندگی او تا پیشاز مسلمانیاش، این اندازه میدانیم كه به خونخواهی پدرش، قیس اشج، با بنیمراد به جنگ برخاست، اما شكست خورد و به اسارت درآمد و فدیۀ هنگفتی، كه آن را 3 هزار شتر گفتهاند ــ و بعـدها ضربالمثل گردید ــ داد و آزاد شد (کلبی، 1 / 78-79؛ ابنرسته، 7 / 229؛ ابنقتیبه، 333، 555 - 556؛ زمخشری، 1 / 432). در «سنةالوفود» (9 ق / 630 م)، همراه تنی چند از بزرگان كنده، به مدینه درآمد و اسلام آورد (ابنهشام، 4 / 232؛ ابنسعد، 1 / 328؛ طبری، 3 / 138- 139؛ نیز نک : کلبی، 1 / 68، که به اسامی برخی از اعضای این هیئت اشاره میکند).
اشعث در عهد عمر بن خطاب، بههنگام فتح عراق، به یاری سعد بن ابی وقاص فرستاده شد (بلاذری، فتوح ... ، 257؛ خطیب، 1 / 196؛ ابنعبدالبر، 1 / 134).
با فتح عراق، یعنی سرزمینی كه سالها پیش پدرانش بر سر آن با ملوك حیره جنگیده، و حتى مدتی نیز آنجا را از چنگ ایشان به در آورده بودند (برای تفصیل، نک : نولدکه، 319؛ پیگولوسکایا، 304، 334- 335)، مجالی مناسب برای فعالیت به دست آورد. اشعث در نبرد قادسیه نیز شركت داشت و درفش كنده با او بود (دینوری، 120، 122؛ طبری، 3 / 487). در نبرد یرموك نیز شركت كرد و یك چشم خود را از دست داد (ابنرسته، 7 / 224؛ ابنقتیبه، 586؛ ابنعدیم، 4 / 1890). وی از نخستین كسانی است كه پساز بنای كوفه در آنجا اقامت گزید (طبری، 4 / 129). در دورۀ خلافت عثمان، عامل آذربایجان شد و از كسانی بود كه خلیفه به هر یك از ایشان ناحیهای را به اقطاع داد (بلاذری، همان، 273-274؛ دینوری، 156؛ طبری، 4 / 422). چون امیرالمؤمنین علی (ع) خلافت یافت، اشعث بر ولایت آذربایجان و ارمنیه باقی ماند (بلاذری، همان، 205، 327).
از منابع چنین برمیآید که اشعث مورد اعتماد امیرالمؤمنین (ع) نبوده است و شاید به همین دلیل بود که آن حضرت خواست ریاست كنده و ربیعه را، كه با اشعث بود، به حسان بن مخدوج بسپارد، اما مالك اشتر نخعی و عدی بن حاتم طایی امام را از آن كار بازداشتند (نصر، 137؛ قس: دینوری، 224، که میگوید ریاست کنده به حجر بن عدی پیشنهاد شد). در حالیكه معاویه میكوشید اشعث را، بهسبب بیاعتنایی امام به او، بهسوی خود جلب كند، امام علی (ع) اشعث را به فرماندهی بخشی از سپاه گماشت (نصر، 139، 205؛ نیز نک : دینوری، 171).
نوشتهاند که اشعث با معاویه مکاتبه و سر و سرّی داشت و از كسانی بود كه اظهار میداشت باید پیشاز آغاز دوبارۀ جنگ با معاویه، نخست با خوارج نهروان جنگید (بلاذری، انساب ... ، 2 / 368؛ طبری، 5 / 82). پساز نبرد نهروان، امام (ع) یاران را به جنگ با معاویه دعوت کرد، اما اشعث خستگی از جنگ را بهانه آورد و سخنان او نیز در سپاهیان تأثیری بسزا كرد و به همین سبب امام (ع) راهی كوفه شد (نک : ابراهیم، 1 / 24- 25؛ دینوری، 211؛ ابنعدیم، 4 / 1911؛ ابناثیر، 3 / 349).
واپسین نكته در زندگی اشعث مسئلۀ ارتباط او با ابنملجم و نقش او در توطئۀ شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) است كه از لابهلای گزارشهای مغشوش منابع نمیتوان به نتیجۀ قانعكنندهای دست یافت.
زندگی اشعث، پساز شهادت امام علی (ع)، دیری نپایید و مرگ وی اندكی پساز آن ــ به روایتی به فاصلۀ 40 روز ــ در 63سالگی در رسیـد (نک : خلیفه، تاریخ، 1 / 228، طبقات، 71؛ ابنعدیم، 4 / 1918-1919؛ ابنحبان، 45؛ خطیب، 1 / 197؛ ذهبی، 2 / 42).
اشعث از اشراف و ثروتمندان كوفه بود و داستانهایی از ثروت او نقل شده است (نک : بحشل، 160؛ ثعالبی، 88 -89؛ ابنعدیم، 4 / 1914؛ ذهبی، 2 / 41). گفتهاند او نخستین كس بود كه خود سواره میرفت و مردانی كنارش راه میسپردند و این یادآور رفتـار پادشاهان و امیـران است (نک : ابنقتیبه، 551). اشعث از صحابۀ حضرت رسول (ص) شمرده شده، و از طریق او احادیثی نیز نقل شده است (نک : احمد، 5 / 211-212؛ طبرانی، 1 / 203؛ ابنعبدالبر، 1 / 134؛ مزی، 1 / 76- 78).
مآخذ
ابراهیم ثقفی، الغارات، به كوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1355 ش؛ ابناثیر، الكامل؛ ابنحبّان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش م. فلایش هامر، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابنعبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ ابنعدیم، عمر، بغیة الطلب، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1409 ق / 1988 م؛ ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ ابنهشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش مصطفى سقا و دیگران، بیروت، دار احیـاء التراث العربی؛ احمد بـن حنبل، مسند، بیروت، دارصادر؛ بحشل، اسلم، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عواد، بغداد، 1387 ق / 1967 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به كوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1394 ق / 1974 م؛ همو، فتوح البلدان، بهكوشش دخویه، لیدن، 1863 م؛ پیگولوسكایا، ن. و.، اعراب حـدود مرزهـای روم شـرقی و ایـران در سدههای چهـارم ـ ششم میلادی، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، 1372 ش؛ ثعالبی، عبدالملك، ثمار القلوب، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق / 1931 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1967 م؛ همو، الطبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، 1402 ق / 1982 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960 م؛ ذهبی، سیر؛ زمخشری، محمود، المستقصى فی امثال العرب، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الكبیر، به كوشش حمدی سلفی، قاهره، مكتبة ابنتیمیه؛ طبری، تاریخ؛ كلبی، هشام، نسب معد و الیمن الكبیر، به كوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دارالیقظه؛ مزی، یوسف، تحفة الاشراف، به کوشش عبدالصمد شرفالدین، بمبئی، 1384 ق / 1965 م؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382 ق / 1962 م؛ نولدكه، تئودر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1360 ش.